جدال برسر کمونيسم کارگرى

در بيستمين سالگرد تشکيل حزب کمونيست کارگرى
گفتگو با هيئت دائر دفتر سياسى حزب

يک دنياى بهتر: کمونيسم کارگرى و تشکل حزبى آن٬ حزب کمونيست کارگرى٬ يک نقطه عطف مهم در تاريخ سياسى ايران عموما و تاريخ چپ خصوصا است. شما از رهبران٬ کادرها٬ و فعالين خط مقدم اين جريان بوديد اما جدا شديد و حزبى جديد ساختيد. سوال عمومى ما اينست که جدائى از اين حزب براى شما چه معنى مشخص سياسى داشته است؟

على جوادى: ما از تشکیلات حزب کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت جدا شدیم. و کلمه کلیدی در اینجا٬ بعد از منصور حکمت٬ است. ما از حزب منصور حکمت جدا نشدیم. این حزب دیگر آن حزبی و ظرفی نبود که نماینده کمونیسم کارگری بود. تغییر کرده بود. دچار یک دگردیسی سیاسی و اجتماعی شده بود. کار ما به این اعتبار سنت جدیدی در کمونیسم کارگری نبود. خود منصور حکمت نیز زمانی که به این جمع بندی رسید که حزب کمونیست ایران دیگر ظرف تمام عیار خطی نیست که این گرایش نمایندگی میکرد٬ از این حزب جدا شد و حزب جدید دیگری ساخت. اقدام ما علیرغم سختی اش اقدامی از جنس تلاش منصور حکمت بود. قصد یکسان نمایی از کار خودمان را ندارم٬ اما عمیقا بر این باورم که تلاشمان در این راستا و از این جنس و با چنین هدفی بود.

این جدایی آسان نبود٬ ما متحمل مشقات سیاسی بسیاری شدیم. حزبی را که بعضا با تلاشهای خستگی ناپذیر بسیاری از ما ساخته شده بود٬ باید باقی میگذاشتیم برای جریانی که ذره ای حقانیت نداشت سرمایه سیاسی آن حزب را با خود داشته باشد. ما میدانستیم که راه سختی پیشاروی خود داریم. با امکانات محدودی باید حزبی جدید در کوران مبارزه حاد سیاسی ایجاد میکردیم. حزبی که از چند طرف زیر ضرب سیاسی خط راست حاکم بر "حزب کمونیست کارگری" و "حزب حکمتیست" قرار داشت٬ چرا که در هویت ما عروج مجدد خط کمونیسم کارگری را میدیدند.  

ما ناچار شدیم از حزب کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت جدا شویم. تمام راهها را آزمایش کردیم. تلاش کردیم تا آنجا که دچار سازش اصولی نشویم٬ خط کمونیسم کارگری در این حزب نمایندگی شود. نتوانستیم. در این راستا شکست خوردیم. جریان راست و پوپولیست حاکم به رهبری تقوایی به شدت فضا را برای مبارزه سیاسی کمونیستی تنگ کرده بود. هتک حرمت٬ کوتاه کردن دست ما از ابزارهای سیاسی متعارف درون تشکیلاتی برای پیشبرد خط و سیاستمان با شکست مواجه شد. بعد از چند سال و نگاه به گذشته٬ گاها فکر میکنم که باید زودتر جدا میشدیم و اجازه نمیدادیم که خط پوپولیستی حاکم بر این حزب پر و بال این چنینی بگیرد.  

ما از "حزب کمونیست کارگری" جدا شدیم چرا که نمیخواستیم پرچم انقلاب کارگری بر زمین بیفتد. ما از "حزب کمونیست کارگری" جدا شدیم چرا که میخواستیم حزبی "رهبر و سازمانده" باشیم. نمیخواستیم زندگی خودمان را وقف تبلیغ و ترویج صرف بکنیم. میخواستیم منشاء تغییر مثبت در زندگی میلیونها باشیم. ما جدا شدیم تا حزبی استوار بر مبنای خط کمونیستی منصور حکمت ایجاد کنیم٬ این خط را نمایندگی کنیم. تعلق ما به خط منصور حکمت از سر پایبندی و تعلق به خط مشی و برنامه و پراتیکی است که میتواند متضمن پیروزی کارگر و کمونیسم در ایران باشد. ما چنین حزبی را ساختیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری حزب کمونیسم کارگری منصور حکمت است.   

آذر ماجدى: ابتدا اجازه دهید درباره نقش حزب کمونیست کارگری و معنای آن بنویسم. تشکیل حزب کمونیست کارگری در نوامبر ۱۹۹۱ نه تنها یک واقعه بسیار مهم سیاسی در تاریخ ایران، بلکه حتی در سطح جهانی بود. درست در زمانی که فاتحین جنگ سرد پیروزی نهایی سرمایه داری بر کمونیسم را جار می زدند و پایان تاریخ و مبارزه طبقاتی را اعلام می کردند، حزب کمونیست کارگری پرچم رادیکالیسم کمونیستی مارکس را به اهتزاز درآورد. اگر در آن مقطع این واقعه در سطح جهانی بروز چندانی نداشت، اکنون که جنبش ضد کاپیتالیستی در سطح جهانی و به شکل توده ای بمیدان آمده است، اهمیت و حقانیت آن حرکت را بهتر می توان درک کرد. در زندگی سیاسی خود من نیز تشکیل حزب کمونیست کارگری جایگاه بسیار با ارزشی دارا است. حزب کمونیست کارگری افق یک مبارزه سیاسی - کمونیستی برای یک دنیای بهتر را با شکوه و امکانپذیری بسیار بیشتری در مقابل من و کادرهای دیگر قرار داد. ده سال مبارزه رادیکال و وقفه ناپذیر در حزب تحت رهبری منصور حکمت یک واقعه بسیار مهم و باشکوه در زندگی صدها کمونیست است. اما متاسفانه، پس از مرگ منصور حکمت حزب وارد یک دوران بسیار سخت حیات خویش شد. جدال بر سر قدرت و کسب رهبری در حزب که توسط بخشی از رهبری وقت سازمان یافت، وحدت حزب را کاملا از هم پاشید و انشعاب سال ۲۰۰۴ ضربه مهمی به حزب و جنبش کمونیسم کارگری وارد آورد .

جدال بر سر حفظ خط منصور حکمت، رادیکالیسم کمونیستی، و تلاش برای ممانعت از سقوط کامل به دامن چپ غیرکارگری و چپ سنتی به یک بعد مهم فعالیت من و رفقایی بدل شد که در سال ۲۰۰۷ از این حزب جدا شدیم و حزب اتحاد کمونیسم کارگری را بنیان گذاشتیم. جدایی از این حزب برای من شخصا بسیار تلخ و دردناک بود. تعلق به حزب کمونیست کارگری یک بخش مهم زندگی سیاسی من را تشکیل می دهد. اما ما بر سر یک دو راهی قرار داشتیم: یا باید در حزب کمونیست کارگری که سریعا از منصور حکمت عبور می کرد (نکته ای که ما در مجادلات قبل از پلنوم ۲۶ یعنی در سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۶ صریحا اعلام کردیم) و میرفت که به یک جریان پوپولیست بدل شود، می ماندیم؛ یعنی در حزبی که فقط در اسم با حزب پیشین سهیم بود. یا از آن جدا می شدیم، حزب دیگری می ساختیم و سیاست ها، روش ها و خط آن حزب را احیاء می کردیم. ما تصمیم گرفتیم که شق دوم را بر گزینیم. تلاش کنیم که پرچم پرافتخار کمونیسم کارگری منصور حکمت را برافراشته نگاه داریم. سیاست ها، سنت ها و روشهای حزب اصلی را احیاء کنیم و اجازه ندهیم که دو حزب دیگر در زیر خاک کردن سنت و خط کمونیسم کارگری منصور حکمت موفق شوند. کار سختی بود. اما اکنون می توان با افتخار اعلام کرد که ما در این هدف پیروز شدیم .

چهار سال مبارزه بی امان علیه ارتجاع چه درون رژیم اسلامی و چه در میان اپوزیسیون، مبارزه قاطعانه علیه کلیت رژیم اسلامی و تلاش برای حذف موانعی که ارتجاع در مقابل مبارزات آزادیخواهانه مردم قرار می دهد، افشاء جریانات چپ غیرکارگری و چپ سنتی و ارائه خط مشی کمونیستی کارگری در مقابل مسائل و معضلات اجتماعی، سیاسی و جنبش کارگری کارنامه درخشان حزب اتحاد کمونیسم کارگری را تشکیل می دهد. بی اغراق می توان گفت گه اگر حزب اتحاد کمونیسم کارگری، حزب منصور حکمت، نبود اوضاع مبارزه سیاسی و موقعیت اپوزیسیون اکنون متفاوت می بود. ما مانع از آن شدیم که جریاناتی که خود را چپ می نامند یا در مقابل ارتجاع بورژوایی مرعوب شوند و یا با سازش تمام عیار با آنها در غلطند. نقد تیز و برای ما هر نوع راست روی و سازشکاری راست روانه و هر گونه تلاش برای تحمیل نقطه سازشهای ارتجاعی به مردم را سریعا افشاء کرده است و همین مساله کار راست را بسیار مشکلتر ساخته است. بعلاوه، باید به نقش مهم حزب در جنبش کارگری اشاره کرد. در این عرصه نیز، با وجود اینکه هنوز کارهای بسیار زیادی در مقابلمان قرار دارد، کارنامه حزب درخشان است .

در یک کلام باید بگویم که جدایی از حزبی که اکنون از کمونیسم کارگری چیزی جز اسم برای آن باقی نمانده است، علیرغم سخت و دردناک بودن آن یک تصمیم درست و شجاعانه بود. این تنها راه احیاء و پیشروی خط کمونیسم کارگری منصور حکمت بود. این تنها راه تضمین تداوم رادیکالیسم کمونیستی در عرصه سیاست بود. تاریخ حقانیت ما را اکنون تثبیت کرده است. بویژه در دوران پرتلاطم مبارزات توده ای مردم در دو سال پیش نقش حزب ما بسیار مهم و تعیین کننده بود. ما پیش از این هم اعلام کرده ایم که حزب اتحاد کمونیسم کارگری تداوم واقعی حزب کمونیست کارگری است. حزب ما حزب کمونیستی کارگری منصور حکمت است. در بیستمین سال تشکیل حزب کمونیست کارگری باید یکبار دیگر به رهبری فعلی این حزب گفت که این نام دیگر مانع پیشروی آنها است. این نام هیچ ربطی به سیاست ها و خط مشی آنها ندارد. باید اسمشان را عوض کنند و اسمی وصف حال سیاست های راست و پوپولیستی شان انتخاب کنند. باین ترتیب ائتلافی که طی دو سال پیش در تقلای شکل دادن به آن بوده اند، تسریع و تسهیل خواهد شد .

سياوش دانشور: در سياست تصميم گيريها و انتخاب ها از فاکتورهاى مختلفى نتيجه ميشود. جدائى ما در سال ٢٠٠٧ نقطه اوج پروسه اى بود که از روز اول کنگره پنج بطور علنى آغاز شده بود و بتدريج بجائى رسيد که رفتن بر ماندن ارجحيت داشت. البته خط حاکم بر حزب هم تلاش فراوانى در دو ماه آخر فعاليتهاى فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگرى انجام داد که رفتن ما را تسريع کند. راستش وجود ما و خط ما در آن حزب ديگر از نظر رهبرى وقت اضافى بود. در پشت کليه جدالها و بحثها و بهانه جوئى ها و انگ چسپاندن ها٬ اين واقعيت قرار داشت که آن حزب و رهبرى اش داشت با يک خط مشى سياسى که بنيان آن حزب و هويت وجوديش را تشکيل ميداد٬ خداحافظى ميکرد و ميبايست موانع سر راهش را بردارد. در واقع ما از حزب کمونيست کارگرى٬ بعنوان تجسم تشکيلاتى و فکرى و سياسى کمونيسم کارگرى٬ جدا نشديم. برعکس٬ آن حزب و رهبرى اش و خط مشى چپ راديکال و پوپوليست از کمونيسم کارگرى جدا شده بود و مخالفين اين تغيير ريل را به بيرون هل ميداد. تلاش اوليه ما اينبود که حزب را بعد از منصور حکمت و تلاطماتى که در آن ايجاد شد و صدماتى که خورده بود٬ مجددا روى همان خط کمونيستى کارگرى برگردانيم. معضل ما برخلاف تبليغات پوچ رايج٬ معضل "پست و موقعيت تشکيلاتى" نبود چرا که در بالاترين ارگانهاى رهبرى حزب سالها بود که حضور داشتيم و مسئوليتهاى کليدى در دست داشتيم. اتفاقا براى رفع هرگونه شبهه و براى جلوگيرى از کارکرد چنين تبليغاتى کليه مسئوليتهايمان را پس داديم و شروع به حرف زدن کرديم. معضل ما اينبود که به خط مشى ورشکسته اى که تدريجا خود را بعنوان "کمونيسم کارگرى" معرفى ميکرد و همواره بطرف راست غش ميکرد سر سازش نداشتيم.

جدائى از حزبى که محصول يکدوره مبارزه فکرى و سياسى طيفى از کمونيستهاى ايران به رهبرى منصور حکمت بود و اغتشاشاتى که چنين جدائى هائى در جنبش کمونيسم کارگرى ايجاد ميکرد تنها مانع ما براى تصميم گيرى بلافصل در باره جدائى بود. اما در سياست همواره به مقاطعى برميخوريد که بايد همه چيز را بجان بخريد و اگر واقعا روى حرفتان جدى هستيد و راه حل و پروژه متفاوتى داريد٬ اگر مسئله برايتان هويتى و طبقاتى و مارکسيستى است٬ آنوقت ناچاريد معضلات و پيامدهاى تصميمات تان را هم بجان بخريد. ما از حزب کمونيست کارگرى جدا شديم تا از کمونيسم کارگرى بعنوان يک خط معين و معرفه اعاده حيثيت کنيم. ما از حزب جدا شديم تا جريانى بسازيم که روى مولفه هاى بنيادى کمونيسم کارگرى پيش برود. ما از حزب جدا شديم که نبرد با سنت جان سخت و غير مارکسيستى و غير کارگرى چپ راديکال را تداوم بخشيم. ما از حزب جدا شديم چون بدنبال درگذشت منصور حکمت و تا مقطع جدائى ما٬ خط مشى و پرچم کمونيستى کارگرى منصور حکمت نمايندگى نشد و قرار بود براى هميشه با حفظ عنوان "کمونيسم کارگرى" دفن شود. ما از حزب جدا شديم چون آن حزب و رهبرى اش ديگر نه فقط ظرفيت و اشتياق و تمايلى نداشت که روى خط کمونيسم کارگرى بماند بلکه آگاهانه براى زدودن و عبور از اين خط همراه با مخالفين شناسنامه دار منصور حکمت گيوه هايش را بالا کشيده بود. افسوس من در آنروزها از کادرهائى بود که ميدانستم با اين خط نخواهند توانست سر کنند٬ اما مستقل از هر محاسبه و ملاحظه اى که داشتند٬ رضايت دادند و يا سکوت کردند. امروز اما فرق ميکند. بسيارى از مسائل روشن شده است. رهبرى حزب موسوم به "کمونيسم کارگرى" بالغ شده و نتايج عقايد و افکار و سياستهايش را ديده است. ديگر هيچ توجيه تشکيلاتى٬ هيچ اتهام پراکنى٬ هيچ نوع خود خشنودى٬ هيچ محاسبه خرد اين و آن٬ نميتواند واقعيات اين حزب را بعد از جدائى ما نبيند و مستقلا تحليل و بررسى نکند.

در آندوران براى من جدائى از حزب کمونيست کارگرى مايه خوشحالى نبود اما تقابل با خطى که همه چيز کمونيسم کارگرى را داشت به حراج ميگذاشت مايه مباهات و افتخار بود. و به همين دليل٬ يعنى ضرورت برافراشتن خط مارکسيستى و کمونيستى کارگرى منصور حکمت٬ در فرداى جدائى تشکيل حزب جديد را اعلام کرديم. در يک نگرش تاريخى٬ اين جدائى تحميلى يک مقطع از مقاطع فراوان و مستمر جدال کمونيسم کارگرى با گرايش چپ راديکال و غير کارگرى بود.

نسرين رمضانعلى: در عین سادگی سوال٬ پاسخ به این سوال برای من سخت است چون ايندوره يکی از سختترین دوران در زندگی سیاسی ام بود. وقتی به این پروسه فکر میکنم بعنوان یکی از کادرهای رهبری حزب قبل از هر چیزی مبهوت میشم که چه ظرفیتهای نهفته ای در حزبی بود که سالها در کنارشان مبارزه میکردم و نشناختم. چه راحت این ظرفیتها میتوانند در قالبی ظاهر شوند که اصلا انتظارش را نداری و هر بار پلنومهای 25 و 26 و 27 را به یاد میآورم در شگفت این پتانسیلهای نهفته در اعضا و کادرهائی هستم که تا آن زمان و مقطع نشناخته بودم. پتانسیلی که واقعیتها را انکار میکند و برای کنار زدن مخالف سیاسی خودش نه تنها به تخریب فرد متوسل ميشود بلکه کلا تاریخی را با سنتهای کمونیستی تحریف میکند. اون روزها بیش از هر زمانی خلا وجود منصور حکمت را احساس میکردم. گاها آرزو میکردم همین حالا منصور حکمت در یکی از پلنومها سرزده وارد میشود. و چهره این به اصلاح رهبران را میدیدیم چطوری رنگ میبازند. همین حالا که به این سوال پاسخ میدهم یاد پلنوم 15 حزب میافتم که گزارشی از وضعیت جسمی منصور حکمت داده شد. اولین پلنوم بود که در غیاب منصور حکمت برگزار میشود. همه بشدت نگران وضعیت جسمی منصور حکمت بودند در عین حال نگران آینده حزبی که آینده اش در دست این رهبری بود که در این پلنوم حضور داشتند. مرگ منصور حکمت عزیز جانی تازه به گرایشات ماجراجو داد و نگرانی بیش از پیش به بخشی از رهبری حزب که این حزب را حزب رهبر سازمانده انقلاب کارگری میدانستند و اینکه اتفاقا بعد از کنگره سوم بحث آیا کمونیسم در ایران پیروزمیشود دنبال میکردند. آن بخش از رهبری که برایش مهم بود پرچم مارکس و منصور حکمت برافراشته باشد. و حزبی که قرار بود مهر خود و رنگ خود را به جنبشهای اجتماعی بزند. در کوتاه ترین مدت جدالهای راست چپ آغاز شد .

این دوران برای من بعنوان یک عضو دفتر سیاسی و در عین حال عضو کمیته سازمانده حزب بغایت سخت بود. بخصوص در مقابل اعضا و کادرهای داخل کشور و برخوردهای رهبری کنونی حزب اکس مسلم. به فعالین به اعضا و کادرها بجای تصویر اختلافات و مباحث برخودرهای اخلاقی و تخریب چهرهای جنبش کمونیسم کارگری در اولویتشان قرارداشت. گاها ساعتها باید بحث و صحبت میشد و ابتدا این سمی که ریخته شده بود را باید پاک میکردى. بايد تصویر واقعی و نقاط اختلافات را روشن ميکردى که پلاتفرم سیاسی بخشی از رهبری حزب چیست و اون بخش دیگر از رهبری چه اهدافی را دنبال میکند .

دوران سختی بود. به این معنا حزبی که جنبشی خود را با این حزب تعریف میکرد و درست در ومانى که خیز برمیداشت تا در تحولات نقش پیشرو ایفا کند٬ با اين رويدادها با دلسردی و با نگرانی به آینده مينگريست. بخشا امیدشان را از دست دادند و بخشا پاسیو شدند و بخشا منتظر ماندند تا پراتیک و سیاستهای حزب ما را دنبال کنند. مواضع و سياستها را دنبال و ارزیابی بکنند و تصمیم سیاسی بگیرند. فکر میکنم مدت زیادی وقت لازم بود و شايد هنوز هم وقت لازم است که اعتمادهای از دست رفته را بازسازى کرد. بويژه ميان ناسيوناليستهاى زخم خورده از کمونيسم کارگرى و محافل دو خردادى تلاشى عجيب عليه منصور حکمت و کمونيسم کارگرى و دروغ بافى در جريان بود. با اينحال حزب اتحاد کمونيسم کارگرى تصميم گرفت و مصمم شد که لطماتی که حزب منصور حکمت خورده است را جبران کند٬ تسليم نشود٬ به کنج عزلت نخزد و راهش را ادامه دهد.

امروز حزب اتحاد کمونیسم کارگری بعنوان حزبی که پرچم مارکس و منصور حکمت را بلند کرده است شناخته شده است. و این حزب بعنوان حزب رادیکال کمونیسم کارگری شناخته شده است. بعنوان حزبی که به گرایشات دیگه آوانس نمیدهد٬ به طرف اصلاحگران حکومتی غش نمیکند و در تقابل با اصلاحگران حکومتی پاسیفیسم را ترویج نمیکند. به همان اندازه ادبیات حزب ما در اختیار مردم قرارگرفته٬ به همان اندازه رهبران رادیکال سوسیالیست و کمونیستهای کارگری با ادبیات ما آشنا هستند٬ میدانند این حزب واقعی منصور حکمت است .

آندوران و جدائى برایم سخت بود چرا که نمیتوانستم ببینم حزبی که سالها سال برایش تلاش کردی٬ درونش مبارزه کردی٬ برای قدم بقدم پیشرویش سهمی داشتی٬ به هم بریزد. اتخاذ روشها و مواضعی را شاهد باشید که از جنس فرهنگ سياسى و مواضع جنبش و حزبمان نبود. راهی بجز جدائی برایمان باقی نمانده بود. امروز خوشحالم در صف حزبی قرارگرفتم که معیارش سازش با جریانات و جنبشهای دیگر نیست. معیار اجتماعی بودن ما نان به نرخ روز خوردن نیست. افتخار میکنم یک سر سوزن از رادیکالیسم حزب کم نشده است. افتخار ميکنم به محبوبیتی که حزبمان بخصوص درون جنبش کارگری دارد و توانسته در کوتاهترین مدت سنتهای جنبشمان را نمایندگی کند. هر کجا حضور داشتیم جا پای خود را گذاشتیم. این رادیکالیسم ما را در جنبش کارگری محبوب کرد. این رادیکالیسم باعث شد ما بیش از بیش نیرو و انرژی داشته باشیم برای اینکه بعد از این جدائی و تشکیل یک حزب کمونیستی کارگری خاکها را بتکانیم و از نو شروع کنیم . امروز ديگر لازم نيست ما اين ادعا را بکنيم٬ براى هر ناظر خارجى کمونيست و غير کمونيست اين حزب ماست که نماينده خط کمونيسم کارگرى است.

محمود احمدى: قبل از هر چیز باید به‌‌ این اشاره کرد که جدایی از حزب کمونیست کارگری از نظر شخصی‌ نیز برای ماهایی که از کادرها و فعالین قدیمی حزب منصور حکمت بودیم بسیار دردناک و تاسف آور بود.

١- حزب کمونیست کارگری، رادیکالترین حزب تاریخ سیاسی معاصر در ایران بود. در دوره ای‌ که ما شاهد بی‌ اعتباری و شکست انواع جنبشهای سوسیالیستی غیر کارگری در دنیا بودیم و عملا بخش عمده جنبشهای اجتماعی ای‌ که تحت پرچم "مارکسیسم" و "کمونیسم" فعالیت میکردند به‌‌ آخر خط رسیده بودند و در زمانی که بورژوازی با پایان جنگ سرد و فرو پاشی‌ بلوک سرمایه داری دولتی، پیروزی دمکراسی را اعلام کرد. در دوره ای‌ که بسیاری از احزاب کمونیست غیر کارگری اسم خود را به‌‌ دموکرات تغییر میدادند٬ منصور حکمت پرچم کمونیسم ارتدکسی مارکس و پرچم حزب سازمانده انقلاب کارگری را بلند کرد. حزب کمونیست کارگری منصور حکمت امید نه‌ تنها کمونیستها و کارگران سوسیالیست بلکه امید همهٔ آزادیخواهان بود. جدایی از حزب کمونیست کارگری  تصمیم ساده ای‌ نمیتوانست باشد.

٢- اما حزب کمونیست کارگری حمید تقوایی امروز در گسست کامل از حزب کمونیست کارگری منصور حکمت و فقط کاریکاتوری از حزب گذشته است. پروسه ای‌ که آرام و گام به‌‌ گام این حزب با تغییر خط مشی سیاسی خود در آن قدم گذاشته بود که سرانجام آن جز دوری از جنبش کمونیسم کارگری و پیدا کردن مکان اجتماعی و جنبشی دیگری نمیتوانست باشد. در حزب کمونیست کارگری دوران منصور حکمت، گرایشات چپ رادیکال، پوپولیستی و سوسیال پاسیفیستی در حاشیه خزیده بودند و توان ابراز وجود سیاسی و مقابله با کمونیسم کارگری را نداشتند. با از دست دادن منصور حکمت، این گرایشات زمینه مناسبی را فراهم دیدند تا به اصل خود رجعت کنند و به‌‌ تمامی سنتهای جنبش کمونیسم کارگری چه در عرصه سازمانی و چه در عرصه سیاسی و جنبشی هجوم برند. پروسه عبور از منصور حکمت و دوران درافزوده ها با سرعت آغاز گشت. جدل آنلاین و نشان دادن در خروجی حزب به‌‌ سنت سازمانی حزب جدید کمونیست کارگری، تبدیل شد. حزبی که قرار بود حزب جنبش کمونیسم کارگری باشد به‌‌ حزب جنبش سرنگونی تبدیل شد. حزبی که پرچمدار مبارزه بر علیه مذهب و اسلام بود به‌‌ حزب اکس مسلم پوست انداخت. حزبی که پرچمدار مبارزه بر علیه کار مزدی بود و برای ساختن یک جمهوری سوسیالیستی تلاش میکرد به‌‌ حزب انقلاب انسانی، حکومت انسانی و جمهوری انسانی تبدیل شد. حزبی که جنبش ۲ خرداد را در خارج شکست داد به‌‌ حزب برخورد ۲ گانه به‌‌ جنبش سبز حکومتی تبدیل شد. حزب سازمان دهنده انقلاب سوسیالیستی به‌‌ رفراندوم برای استقرار سوسیالیسم پناه برد. حزب مدافع مبارزات بر حق مردم فلسطین بر علیه دولت اسراییل و جریانات ارتجاعی و اسلامی عرب و اسلامی، به‌‌ حزب پرو اسرائیلی تبدیل شد و چشمش را بر جنایت دولت اسراییل بر علیه مردم بیگناه در غزه بست. این جایگاه کنونی و سرنوشت امروز، حزب سابق کمونیست کارگری است .

٣- ما برای بلند کردن پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت در حزب کمونیست کارگری تلاش کردیم. ما تلاش کردیم تا اجازه ندهیم چپ رادیکال و پوپولیست، گرایش کمونیسم کارگری را به‌‌ عقب براند و سنن و خط پوپولیستی را بر حزب حاکم کند. و زمانیکه تشخیص دادیم در این جدال درون حزبی نمیتوانیم پیروز شویم راه خود را جداً کردیم تا سنت حزبی منصور حکمت و کمونیسم کارگری را از طریق ايجاد حزب اتحاد کمونیسم کارگری، پراتیک کنیم .

۴- جنبش کمونیسم کارگری، یک جنبش و سنت زنده و مادّی در درون طبقه کارگر است. همانطوریکه منصور حکمت در کنگره سوم حزب کمونیست کارگری، گفت که حتی با از بین رفتن حزب کمونیست کارگری، این جنبش حزب خود را ایجاد خواهد کرد و این نیاز این جنبش است. با تسلّط پوپولیسم و چپ رادیکال بر حزب کمونیست کارگری و از بین رفتن حزب منصور حکمت، جنبش کمونیسم کارگری حزب خود، حزب اتحاد کمونیسم کارگری را ایجاد کرد .

 يک دنياى بهتر: يک بنياد جدال فکرى و سياسى در حزب کمونيست کارگرى برسر خط مشى حاکم بر حزب است. حزب بدنبال منصور حکمت نتوانست روى سياستهاى کمونيسم کارگرى کارش را ادامه دهد. خطوط سياسى مختلفى که مشخصه آنها فاصله از کمونيسم کارگرى منصور حکمت است٬ عروج کردند. فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگرى از اينجا شروع کرد که خط منصور حکمت نمايندگى نميشود. آيا امروز حزب اتحاد کمونيسم کارگرى خط مشى انقلابى و کمونيستى کارگرى منصور حکمت را نمايندگى ميکند؟ چرا؟

على جوادى: پاسخ من به این سئوال بطور مشروط مثبت است. میگویم مشروط چرا که ما علیرغم مسیر طولانی که طی کرده ایم هنوز از حزبی با مختصات مورد نظرحزب منصور حکمت فاصله روشنی داریم. اما در عین حال میگویم آری توانسته ایم خط کمونیستی منصور حکمت را در مهمترین محورهای آن نمایندگی کنیم٬ چرا که توانسته ایم حزبی بسازیم که مختصات اولیه و ژنتیک چنین حزبی را در خود دارد. حزب پرچمدار انقلاب کارگری است. حزبی برای تعیین تکلیف و خلع سیاسی و اقتصادی از سرمایه داری حاکم است. حزبی برای بهبود روزمره زندگی و تغییرات اساسی و بنیادی! حزبی رادیکال٬ مذهب ستیز٬ برابری طلب٬ و افراطی. ما حزبی هستیم که به گواه مخالف و موافق خط کمونیسم کارگری منصور حکمت را نمایندگی میکند. تمام دشمنان قسم خورده کمونیسم کارگری زمانیکه میخواهند به این خط تهاجم کنند٬ در عین حال به ما حمله میکنند.   

ما این پرچم را در دست داریم. اما باید از این نقطه فراتر رفت. امروز این جدال به سرانجام خود رسیده است. دیگر مساله برای ما این نیست که حقانیت خط کمونیستی منصور حکمت و راه خودمان را تثبیت کنیم. مساله فراتر رفتن از این موقعیت و تلاش برای شکل دادن به حزبی تمام عیار مارکسیستی و سیاسی است. حزبی که در مقام رهبری اعتراضات توده های مردم برای سرنگونی قرار میگیرد. حزبی که سازمانده و رهبر یک انقلاب کارگری عظیم است.

يک دنياى بهتر: نظر و ديدگاه حزب اتحاد کمونيسم کارگرى راجع به جرياناتى که با نام کمونيسم کارگرى فعاليت ميکنند چيست؟ چرا حزب اين جريانات را کمونيستى کارگرى نمى شناسد؟ جدائيهاى تاکنونى به چه فرجام سياسى رسيده اند؟ پروژه بنيادى حزب اتحاد کمونيسم کارگرى چيست؟ 

آذر ماجدى: تا حدودی در پاسخ به سوال اول نظرم را درباره آنچه تحت عنوان حزب کمونیست کارگری فعالیت می کند، گفتم. کمی باید به عقب بازگشت. پس از مرگ منصور حکمت، اولین جدال اصلی حزب بر سر رهبری حزب شکل گرفت. جریانی که برای لیدر شیپ می کوشید، عملا موجبات شکنندگی وحدت حزب را فراهم کرد. حزب سریعا جناح بندی شد. این جناح بندی پیش از آنکه بر سر سیاست ها باشد، بر سر نوع رهبری حزب بود. بالاخره جریانی که خواهان انتخاب لیدر بود و راس آن برای کسب پست لیدری دست و پا می شکست، در این جدال پیروز شد. اما این پیروزی عملا به شقه شدن حزب انجامید. انشعاب ۲۰۰۴ ضربه مهمی به حزب زد. این جریان، حزبی تحت عنوان حزب حکمتیست تشکیل داد. سیاست های راستی که پیش از آن امکان تصویب در رهبری حزب کمونیست کارگری را نداشت، اکنون با راست روی عیان تری طرح و تصویب شد. با وجود اینکه سیاست های این حزب طی هفت سال اخیر مدام در حال زیگزاگ بوده است، اما این زیگزاگ ها هیچگاه بسمت خط کمونیسم کارگری جهت نگرفته است. این حزب از زمان تاسیس یک سیاست منسجم بسوی راست را طی کرده است. اوج راست روی های آن، برخوردشان به خیزش توده ای مردم دو سال پیش است. اسمی که بنا بر نزاکت سیاسی می توان بر سیاست های آنها در آن مقطع گذاشت سوسیال پاسیفیسم است. در رابطه با جنبش سیاسی مردم و جنبش کارگری یک خط راست را نمایندگی کرده اند. این حزب هیچ ربطی به نامی که بر خود نهاده ندارد. این اسم بی مثما ترین اسمی است که بر این حزب می توان گذاشت .

در مورد آنچه تحت عنوان حزب کمونیست کارگری فعالیت می کند، توضیحاتی بیش از این داده شد. این حزب اکنون به یک حزب پوپولیست تمام عیار بدل شده است. در عرصه سیاست های جاری و در قبال رژیم اسلامی و اپوزیسیون آن، راست روی شرم آور این حزب در دو سال پیش را شاهد بودیم. زمانی که موسوی را کوشیدند در میان مردم قاچاق کنند و او را جناح «سازشکار انقلاب» نامیدند، نزدیکی شان به جریانات ناسیونالیسم پرو غرب یکی دیگر از افتضاحات سیاسی این جریان بود. این حزب اکنون عملا بیانیه حقوق بشر را بجای برنامه یک دنیای بهتر به پلاتفرم خویش بدل کرده است. این دو حزب را با یک من سیریش هم نمی توان به جنبش کمونیسم کارگری چسباند. اینها به این جنبش بی ربط اند. اسامی شان مناسبتی با موجودیتشان ندارد .

حزب اتحاد کمونیسم کارگری همانگونه که برنامه اش اعلام می کند و همانگونه که هدف یک حزب کمونیستی انقلابی جدی باید باشد، هدفش سازماندهی انقلاب اجتماعی، انقلاب کارگری و کسب قدرت سیاسی است. حزب برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، واژگونی سرمایه داری و استقرار جمهوری سوسیالیستی و پیاده کردن برنامه یک دنیای بهتر مبارزه می کند. در این راه می کوشد که پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را برافراشته نگاه دارد و خط مشی او را بکار بندد. اجازه میخواهم که در همینجا کلیه کمونیست های انقلابی را به پیوستن به حزب خودشان، حزب اتحاد کمونیسم کارگری فرا خوانم .

يک دنياى بهتر: حزب اتحاد کمونيسم کارگرى در بيانيه اعلام موجوديتش خود را حزب پرچمدار کمونيسم کارل مارکس و منصور حکمت ميداند. تمايزت اساسى خط مشى حزبى و سياسى کمونيستى کارگرى با سنتهاى ديگرى که امروز تحت عنوان "کمونيست کارگرى" کار ميکنند٬ کدامند؟

سياوش دانشور: تاکيد بر کمونيسم مارکس و منصور حکمت در بيانيه حزب بدوا تاکيدى بر تمايز سنت کمونيسم کارگرى از سنتهاى چپ راديکال و غير کارگرى و انواع کمونيسم هاى بورژوائى است که براى دوره اى طولانى در جهان با عنوان "کمونيسم" شناسانده شدند و خود را معرفى کردند. سنت کمونيسم کارگرى بر بنيادهاى تئوريک محکم و بر جدلهاى فکرى و سياسى تعيين کننده شکل گرفته و احيا شده است. رد پاى اين سنت بحدى قوى هست که امروز در بحث هر مخالف جدى کمونيسم کارگرى هم ميتوان تاثيرات چهارچوبهاى اين ديدگاه و فشار سياسى اين جنبش را ديد. کافى است هر ناظر و مورخ چپ به بررسى چهارچوبهاى گرايشات فکرى و سياسى موجود بنشيند و آنها را مثلا با دوره هاى قديمتر و مشخصات فکرى چپ ها و سوسياليستها مقايسه کند. تغييراتى که از کمونيسم ملى و خلقى و صنعت گرا و دمکراتيک – بعنوان مشخصات قديمى کمونيسم در ايران و منطقه - تا امروز صورت گرفته است٬ نه محصول نقد و بررسى تئوريک و سياسى قائم بذات خود اين جريانات بلکه محصول عقب نشينى در مقابل چهارچوبهاى محکم کمونيسم کارگرى است. طرف زندگى خود را با مخالفت با منصور حکمت تعريف ميکند اما هنوز ناچار است به اسنادى مراجعه کند که منصور حکمت نويسنده آنست و يا از ديدگاههائى الهام بگيرد که در سنت قديمى فکرى و سياسى فرد و محفل و جريان مربوطه هيچ ريشه اى ندارد.

ما خود را حزب پرچمدار اين سنت معرفى ميکنيم چون اصرار داريم که روى اين سنت ميتوان انقلاب کارگرى سازمان داد. کسانى که روزى به پست مدرنيسم٬ روزى به ناسيوناليسم٬ روزى به دو خرداد٬ روزى به "روشنفکر دينى"٬ روزى به نستالژى جنگ چريکى٬ روزى به عقايد پراکنده و نامنسجم اين و آن منتقد دمکرات سرمايه دارى آويزان ميشوند٬ نميتوانند شکل دهنده هيچ خط سياسى متعين و منسجمى باشند تا چه رسد به اينکه چنين خطى اساسا توان جابجا کردن نيرو و يا بفرجام رساندن کارى بزرگ را داشته باشد. سنت چپ راديکال و محافل متفرقه آن در ايران امروز٬ زير فشار آنتى کمونيسم و زير فشار تمايلات غير سوسياليستى خود٬ تلاش ميکند خود را در تقابل با کمونيسم کارگرى تعريف کند اما هنوز نميتواند به روايتى روشن و متمايز و پراتيک و انقلابى شکل بدهد. کسانى و جرياناتى که با نام کمونيسم کارگرى هنوز فعاليت ميکنند٬ از نظر مضمون سياسى عقايدشان و از منظر پراتيک واقعى و اجتماعى شان٬ تفاوتى با تمايلات چپ راديکال و در موارد زيادى تفاوتهاى جدى با ديدگاههاى اپوزيسيون راست در سياست ندارند. اما آويزان شدن اينها به عنوان "کمونيسم کارگرى" دلائل روشن و اعلام نشده خودش را دارد: اول٬ اعتبار سياسى اين خط است. دوم٬ تلاش براى نشان دادن يک پيوستگى تاريخى بين اين ديدگاه با ديدگاههاى جديد امروزشان است. سوم٬ ناتوانى در شکل دادن به جريان متمايزى است و اينکه فرصت و امکان اين را داشته باشند که هر وقت قافيه را باختند مجددا فرمان را کج کنند و ديدگاههايشان را تغيير دهند. اما اين تمهيدات در سياست به محاسبات تاجر خرده پائى ميماند که منطق بازار و رقابت در سه کنج قرارش داده و هر لحظه نگران سقوط اقتصادى خويش است. صاف و ساده بجائى نميرسند.

در مورد تمايزات فکرى و سياسى و پراتيکى حزب ما با ديگر جريانات موسوم به "کمونيسم کارگرى" در نشريه يک دنياى بهتر زياد صحبت کرده ايم. بطور خلاصه ميتوان اين نکات را برشمرد: اول٬ در زمينه نگرش سياسى ما جريانى مارکسيست و کمونيست کارگرى انقلابى هستيم که انسجام اين چهارچوب فکرى را در قلمروهاى مختلف نمايندگى ميکنيم. ما از کمونيسم معينى حرف ميزنيم؛ کمونيسم کارگرى مارکس و منصور حکمت. دوم٬ ما جريانى کارگرى هستيم و بقيه نيستند. يک حزب کمونيستى کارگرى را اساسا به اين اعتبار ميتوان کمونيستى کارگرى ناميد و نه به اعتبار "مواضع پرولترى" اش. هرچند مواضع صرف اين جريانات پرولترى و راديکال هم نيست. سوم٬ عنوان کمونيسم کارگرى اگر در ابتدا بسيارى را دچار اشتباه ميکرد و يا به دشمنان قسم خورده منصور حکمت خوراک تبليغاتى ميداد تا از بدترين نمونه ها عليه کمونيسم کارگرى در بارگاه بورژوازى ناسيوناليست و مذهبى خود شيرينى کنند٬ امروز سياستها و پراتيک حزب ما در تقابل با کارنامه و پراتيک ديگر جريانات متمايز کننده خط مشى و سنت فکرى و سياسى کمونيسم کارگرى است. اين جريانى بالنده و رو به رشد در مراکز کارگرى و در کانوهاى فکرى و سياسى راديکال است. امروز بيش از هر زمان جنبش وسيع کمونيسم کارگرى حزب اش را ميشناسد و تفاوتهايش را درک ميکند. البته هنوز در اين مسير بايد تلاش کرد. چهارچوبهاى منسجم ديدگاه ما بويژه در قبال رويدادهاى ايران و بعدتر در قبال بحران اقتصادى جهانى و پيامدهاى سياسى بحران در منطقه و جهان٬ تمايز اين خط انقلابى و کارگرى و مارکسيستى را بروشنى در مقابل همه قرار داده است. بعنوان يک نمونه بردارى سياسى٬ کافى است به نتايج ديدگاهها و سياستهاى آشفته چپ راديکال در متن اين رويدادها نگاه کنيد تا تمايز ديدگاه و خط مشى کمونيسم کارگرى و حزب ما را نتيجه بگيريد.

و بالاخره ما ضعف و کمبود هنوز زياد داريم. ما هنوز بايد اين جاده پر سنگلاخ را بکوبيم و جلو برويم. ما هنوز و مرتبا بايد به شانتاژها و آنتى کمونيسمى که به کسب و کار بورژوازى تا ناسيوناليستها و بخشى از چپ تبديل شده است پاسخ قاطع بدهيم و در عمل اجتماعى آنها را حاشيه اى کنيم. ما هنوز بايد بر پروژه هاى استراتژيکى که از جنس قدرت سياسى و انقلابى و کارگرى اند تمرکز بيشترى کنيم. ما هنوز بايد حزب را براى دوره هاى بشدت سخت و پيچيده آماده کنيم. کار ما سخت و خلاف جريانى است اما شيب سياست در ايندوران بيش از هر زمانى بنفع ماست. پراتيک تاکنونى ما اگر چيزى را اثبات ميکند اينست که پراتيک انقلابى و کمونيستى کارگرى نتايج خود را ببار مى آورد. فقط بايد مقدارى تحمل داشت٬ کوتاه نيامد٬ راديکال و افراطى و در عين حال سياسى و پا رو زمين بود. حزب بايد جايگاه فکرى و سياسى اش را درک کند٬ موقعيت اش را بشناسد٬ براى ايفاى نقش در مقياس بزرگ آماده شود٬ و پرچم پيروزى کمونيسم کارگرى را بر زمين بکوبد. راه سومى به روى ما باز نيست.

يک دنياى بهتر: جايگاه واقعى و ابژکتيو جريانات موسوم به کمونيسم کارگرى در جنبش کارگرى چيست؟ اين جريانات چه جايگاهى در تفکر و حرکت سياسى کارگران فعال٬ محافل و کانونهاى سياسى٬ و فعالين جنبشهاى اجتماعى دارد؟ فراخوان شما به فعالين جنبش کمونيسم کارگرى چيست؟

نسرين رمضانعلى: کمونیسم کارگری یک جنبش واقعی و عینی درون طبقه کارگر است. جنبش کمونیسم کارگری دارای سنتهائی است که مشخصه این جنبش است. حزب ما اولویت فعالیتهای خود را بر این نهاده است که سنتهای کمونیسم کارگری را نهادینه کند و امرش سازماندهی انقلاب کارگری در ایران است. سنتهاى جنبش ما مشهود است٬ نه کسی نمیتواند وجود این جنبش را انکار کند و نه ميتواند نقش حزب را در سازماندهی رهبران رادیکال سوسیالیست و مبارزات طبقه کارگر نادیده بگیرد .

جنبش کمونیسم کارگری و حزبش تلاش داشته است تفاوتهای خود را با سایر گرایشات دیگر درون طبقه کارگر با نقد گرایشاتی مثل سندیکالیسم٬ خط کارگر کارگری و غیره نشان دهد. ما تلاش کرديم که با اتکا به رئوس سبک کار کمونیستی و سنتهای جنبشمان در سازماندهى اعتراضات و مبارزات هر روزه طبقه کارگر شرکت فعال داشته باشيم. امروز شعار زنده باد جنبش مجامع عمومی و زنده باد شوراها بر در و ديوار شهرهاى جنوب ايران و مراکز صنعتى نوشته شده است. کسانى که ممکن است نزديکى حزبى با ما نداشته باشند اما خودشان را کمونيست کارگرى ميشناسند و يا سنت جنبش کمونيسم کارگرى خود را تعريف ميکنند. اين گرايش در اوج خفقان و سرکوب رژیم هار اسلامی در درون طبقه فعال است و در بسيارى جاها حرف اول را میزند.

در مورد نقش جريانات موسوم به "کمونيسم کارگرى" در جنبش کارگرى بحث بسيار روشن است. شما به من اعتصابى را نشان دهيد که اين احزاب رد پائى از خود در آن نشان داده اند. بطور روزمره و مستقيم اين نيروها کارى به جنبش کارگرى ندارند. نه خطش را دارند و نه علاقه اش و نه حوصله اش. گاها برخى اخبار بى سر و ته را از منابع جمهورى اسلامى و سايتها نقل و منتشر ميکنند. فکر ميکنند با اين کارها ضعف اساسى شان پوشيده ميشود. اما تا بخواهيد در راه پارلمان اروپا و لابى گرى و يا هم جهتى با راست هاى سکولار قبراق اند. مشغله شان کارگر نيست و سياست شان چيز ديگرى است. بخشى شان وقتى ميخواهد به کارگر روى خوش نشان دهد تازه سراغ عقب مانده ترين گرايشات راست ميروند. اينهم البته از تمايلاتشان است. اگر قرار بود با سنديکاليست شدن کاسه داغ تر از آش شد٬ قبل از اينها محافل دو خردادى کارى کرده بودند. اينها ربطى به مبارزه روزمره طبقه کارگر ندارند. اما کسانى و افرادى که سرى در ميان محافل دارند عموما متاثر از گرایش کمونیسم کارگری هستند. اساس حرکتهای این بخش را که دقيق نگاه ميکند٬ میبینید تلاش میکنند متکی بر جنبش مجمع عمومی و شوراها حرکت کنند تا شاید در میان طبقه کارگر صاحب اتوریته و اعتباری بشوند. همین حرکتها نشان میدهد اولا جنبش کمونیسم کارگری صاحب نفوذ کلام است٬ سنتهایش را جا انداخته٬ و اگر هر گرایشی بخواهد منزوی تر از منزوی نشود باید تلاشی کند خود را با کمونیسم کارگری تداعی کند تا کارگر رادیکال سوسیالیست حرفش را جدی بگیرد .

امروز پرچم جنبش کمونیسم کارگری را حزب ما در دست گرفته است و تلاش دارد در اولویت فعالیتهایش قدرتگيرى اين جنبش را دنبال کند و حزب را بعنوان حزب این جنبش بيش از پيش بشناساند. اگر کمى فضای سیاسی باز شود متوجه میشویم جنبش و حزب ما دارای چه نفوذی است. جنبشی که هر لحظه در تلاش است با نمايندگى کردن منافع عمومى کارگران٬ گرایشات فرقه اى را  منزوى و خود را قوی و منسجم کند و سازمان بدهد. رهبرانی که اگر شرایط فراهم شود با سوتی هزاران هزار کارگر را بسیج خواهند کرد. فعالینی رادیکال سوسیالیستی که به حزبش حزب اتحاد کمونیسم کارگری امیدوار است و افقهاى بلند دارند.

فراخوان من به رفقاى کمونيست و سوسياليست٬ به رفقائى که روزمره در مبارزات جارى کارگران نقش دارند٬ به رهبران عملى و کارگران پيشرو٬ اينست که اين حزب شماست. اين حزب انقلاب کارگرى و سوسياليستى است. اين حزب سرنگونى سرمايه دارى است و بدون شما اين کار عملى نيست. به حزبتان بپيونديد. راه پيروزى را بايد هموار کنيم و پيش برويم اما نهايتا بايد پيروز شويم. موقعيت و جايگاهتان را دريابيد٬ جامعه اميدش به جريانى راديکال و موثر است. اين جريان تنها ميتواند جنبش سوسياليستى و کمونيستى طبقه کارگر باشد. جنبشى سياسى و حزبى و جنبشى اجتماعى و طبقاتى که بايد جامعه را اداره کند و بورژوازى را جارو کند. به حزب انقلاب کارگرى بپيونديد. *